غیرت یا تعصب

بسیاری از ما مردان ایرانی وقتی حرف از غیرت میزنیم فوراً به یاد ناموس خانواده می افتیم و فرق غیرت و تعصب را نمیدانیم. وقتی خواهر ما کمی دیر وقت به خانه میاید و یا مادرمان با مردی غریبه ای صحبت میکند و از این قبیل مسائل مربوطه بوجود میاید، رگ گردنمان بیرون میزنه و خون جلوی چشمانمان را میگیرد و به اصطلاح به رگ غیرت مان بر میخورد؛ باید بدانیم که این ناشی از تعصب ماست و ما را ناخوداگاه به بحث و جدل و حتی دعوا میکشاند و نتیجه ای جز پشیمانی و ناروایی های روحی و روانی چیزی به ارمغان نمیارود. اصولاً غیرت باید در جاهایی فوران کند که به حریم ما و ارزشهای ما تجاوز شود و کسی یا چیزی به اجبار و زور قصد دست درازی به ما را داشته باشد که بی تردید ما باید با او مقابله کنیم و این غیرت است که موجب این مقابله میشود. جامعۀ ایران در زیر سایۀ اسلامی ناب محمدی و ولایت فقیه، از هیچگونه فساد و فجایع دهشتناکی مصون نیست و این مردم هستند که تحت هر شرایطی باید از ارزشها و منافع خودشان حفاظت و صیانت کنند و متاسفانه در این میان دختران بیشتر از هر چیزی اسیب پذیرترند و باید بیشتر از حیثیت خود حراست کنند. همین موضوع باعث شده که محدودیتهای گاه بی موردی از طرف خانواده ها بر دختران اِعمال شود که وضعیت ازادی انان را وخیم تر کرده زیرا که علاوه بر فشار خانواده ها، زیر یوغ اسلام عزیز! نیز واقع هستند. حال میخواهم به نوبۀ خود کمی با اگاهی به ویژگیهای فرهنگیمان که گریبان گیر دختران ایرانیست، اشاراتی کنم. روی سخنم با مردان و پسران متعصب است که فکرشان اغشته به اندیشه های هولناک اسلامی است. حجابِ اسلامی برای دختران ناخوداگاه به مثابه یک زندان روحی - جسمی است. دخترانی که از این نوع پوشش اسلامی دفاع میکنند تنها دلیل خود را با واجبات دینی خود توجیه میکنند و نمی دانند که این نوع پوشش چه مضارّ جسمی و روحی به انها وارد میکند گرچه مختارهستند اینکار را انجام دهند ولی نمیتوانند یک عمل ننگین را به کل زنان جامعه تحمیل کنند. البته من با پوشش های بدن نمای متداول غربی هم مخالفم و این هم به نوبۀ خود اسارت زن را در جامعه غرب نشان میدهد که خوش اندامی و زیبایی یک زن معمولاً هویت و ارزش اوست و اینجاست که زن به راحتی تحت استثمار مرد قرار میگیرد البته نباید فراموش کنیم که در مجامع غربی دموکراسی و قانون مردمی برقرار است و هرکسی ازاداست هرانچه را بخواد انتخاب کند و اگر لباس مناسبی استفاده نمیشود در اثر مسائل فرهنگی و عدم اگاهی است و ربطی به حکومت ندارد ولی در ایران به واسطه حکومت استبدادی همه چیز تحت نظارت و انحصار حکومت است و یک سری ایدئولوژی های واپسگرا و عقب افتاده را با زور چماق به ملت ایران تحمیل میکند.
اگر مردی همسر خود را با مرد دیگری ببیند که حتی در حال هم اغوشی یکدیگرند و ببیند که همسرش به اختیار و میل خودش راضی به این کار شده است و بداند که ناشی از گمراهی وی نیست، نباید دخالتی کند و همین طور بالعکس. مرد و زن وقتی پیمان قلبی زن و شویی را می بندند دلیل بر اختیار تن یکدیگر نیست. من حقی ندارم که به همسر خود بگویم فقط با من سکس داشته باش و تن تو باید فقط در اختیار من باشد و او هم نمیتواند چنین ادعایی داشته باشد. در ایران به اشتباه ارزشهای مرسوم است که مایۀ ننگ و شرم است. همیشه دختر وسیله ای بوده برای معامله، اگر به این عقد اسلامی نگاه اجمالی بیندازیم متوجه میشویم که حرف من صادق است. در مراسم عقد اخوند مینشیند و میگوید: اَنکَحتُکَ نفسی فِی المدتِ المعلوم و البلغِ المعلوم. و از دختر میخواهد که در مقابل مهریه و پولی که داماد به او پرداخته به نکاح داماد در بیاید؛ یعنی به بردگی جنسی او تبدیل بشود و عضو جنسی خود را به مبلغی معلوم به شوهر بفروشد، فقط صحبت از استثمار زن است و هیچ پیمان عشقی و قلبی و یا مسئولیتی در ازدواجهای اسلامی مطرح نیست و همچنین که دختر باید تا شب عروسی باکره باشد و اگر نباشد ارزشی ندارد و کالای دست دوم تلقی میشود؛چرا؟ ایا معیار ما برای ازدواج با یک دختر این چیزاهاست؟ ایا این رسوم خجالت اور و تأسف برانگیز نیست؟
وقتی من خواهر خود را با پسری در خیابان مشاهده کنم دلیل بر بی غیرتی!! من نمیشود. در اصل من به عنوان بزرگتر تکلیفی در مقابل خواهرم یا حتی دخترم بر عهده دارم که او را با روابط اجتماعی و خواه جنسی اگاه کنم و راه خوب و بد را به او نشان دهم تا وی معیار و ارزشی برای انتخاب دوست خود کسب کند. {اگاهی اخلاق میاورد} نه اینکه حقوق انسانی و ازادی او را بگیرم به واسطۀ امنیت او؛ و مدام اعتراض کنم که چرا دوست پسر انتخاب میکنی و چرا به گردش میروی و چرا...؟ و یادمان نرود بد رفتاری ما بزرگترها، زمینه ای برای لجاجت و کنجکاوی انان بوجود میاورد و بیشتر انان را به منجلاب خطر میکشاند.

جمهوری اسلامی، با تدبیرهای موزیانه ای در طی حیات خود در تغییر احوال مردم به هر شکل ممکن، برامده و تودۀ مردم را در مشکلات معیشتی گذاشته و تعداد متعددی از جوانان را با انواع مواد مخدر و شیمیایی زمینگیر کرده و نیز تعدادی گمراه و متعصب را با مراسمات و داستانهای مذهبی سرگرم کرده. در این میان هیچ شوق و ذوقی برای ارمانهای ملی و ازادیخواهی پیدا نمیشود و مردم درست یا غلط در ارزوی یک حملۀ نظامی به کشور هستند یا که دست بر اسمان برده و ارزوی ظهور امام زمان جعلی و دروغین را میکنند.

امروز می بینیم که غیرت ما که همان تعصب ما نسبت به ناموسمان است، فقط با کوتاه شدن مانتوی خواهرمان و همسرمان قلیان میکند. در عوض مزدوران این حکومت در زندانها به دختران و مادران ما تجاوز میکند، در خیابانها جلوی چشم ما انان را کتک میزند و ما مثل بزدل ها می ایستیم و تماشا میکنیم. در جایی دیگر کشورهای بیگانه به فرهنگ و تمدن ما توهین میکنند، یا قصد تجاوز به خاک ما را دارند و ادعای مالکیت جزایر ما را میکنند، و ما همواره سر به زیر داریم و لب از روی لب تکان نمیدهیم و دریغ از یک فریاد، یک اعتراض. واقعا باید به حال خود گریه کنیم و بنگریم که چه بر سر ما امده که این قدر نسبت به ارزشهای ملی و میهنی خود بی تفاوت شده ایم. با اینکه میدانیم در طی تاریخ پر فراز و نشیب ایران خونها ریخته شده و سرها بریده شده که این اب و خاک با همۀ عظمت و بزرگی اش امروز در دست ماست و چرا ما به نوبۀ خود از این میراث پاسداری و دفاع نمیکنیم. نسل های اینده در مورد ما چه قضاوتی خواهند کرد. هموطنان بیایید دست در دست هم نهیم و با صدایی مشترک و متفق اساس این حکومت ظالم و جنایتکار را منهدم سازیم و ایمان داشته باشید که ما پیروز خواهیم شد زیرا که حق با ماست.

No comments: