هدف شما از زندگی چیست؟

اما زندگي، نظاره ي آني و گذراي عجايبِ اين جهانِ شگفت‌انگيز است. جاي تأسف است که بسياري با رؤيا و توهماتِ روحاني از دستش مي‌دهند. (کارل ساگان)

اين قضيه که يک انسان ديندار زندگي شادتري از يک انسان بي خدا دارد تنها به اين قضيه مربوط است که يک آدم مَست از يک آدم هوشيار شادتر است. (برنارد شاو)

اگر به خدا و قیامت اعتقاد ندارید چرا خودتان را نمی کشید؟ هدف شما از زندگی چیست؟ بدون اعتقاد به خداوند، زندگی انسان پوچ و بی مفهوم خواهد بود، اگر شما به قیامت اعتقاد نداشته باشید و خدا را قبول نداشته باشید، هرکاری خواهید کرد که دوست دارید و جهان ویران خواهد شد و زیبایی و محبت از بین خواهد رفت.
بگذارید در چند مرحله به این سوال بپردازم. مفاهیم واهی و تخیلی برای انسان خردگرا شادی نمی آورند. اعتقاد به یک مفهوم خیالی و واهی غلط ممکن است گاهی از اوقات به شما احساس خوشی بدهد. بیشتر انسان ها خداوند را بعنوان قرص آسپرین و اعصاب مصرف می کنند. این جمله ها را بسیار مي توان شنید.

* وقتی که همه مرا تنها می گذارند و مشکلاتم روی سرم میرسد خداوند را از درون احساس میکنم.
* وقتی احساس ناتوانی و بدبختی می کنم به خداوند پناه می برم.

این افراد به صرف اینکه احساس خوبی از اعتقاد به خداوند در درون خود حس می کنند خداوند را قبول دارند و این بسیار غلط است. گفتۀ مارکس در مورد افیون بودن دین در مورد اینگونه خداباوران بسیار شایسته است. تریاک نیز باعث می شود انسان به احساس خوبی دست یابد و بسیاری از مردم برای گریز از مشکلات شان به تریاک پناه میبرند و با استفاده از آن احساس شادی می کنند اما آیا این راه روبرو شدن با مشکلات است؟! آیا انسان باید ناملایمات زندگی را با اعتقاد به خداوند حل کند؟

بنابراین احساس خوبی که با استفاده از یک مفهوم خیالی بدان دست میابیم نمی تواند حقانیت آن مفهوم را اثبات کند. انسان خردگرا حقیقت را به صرف حقیقت بودنش دوست دارد نه به این دلیل که این حقیقت با امیال درونی اش همخوانی داشته باشد یا نداشته باشد. بنابر این اگر شما با اعتقاد به خداوند احساس پوچی نمی کنید (که خواهم گفت می کنید) و احساس پر بودن می کنید، کاری بسیار نابخردانه است اگر عقل خود را کنار بگذارید و بخاطر این احساس و این بوی خوش جادوئی رو به خداوند و اسلام بیاورید. حقیقت می تواند تلخ باشد، واقعیت می تواند نشاندهنده این باشد که از حوری و شراب و سایه و آتش و مار و جانور وجود در دنیای واقعی خبری نیست. آیا شما از زندگی با واقعیات هراسانید؟

در هنگام کشف حقیقت باید احساسات را کنار گذاشت و تنها از خرد استفاده کرد، زیرا احساسات ما بر روی حقایق تاثیری ندارند و آنها را تغییر نمی دهند. [نوشته شده توسط آرش بی خدا]

اندیشه های مذهبی که خود را به عنوان عقاید باز می نماید، برامده از تجربه و یا نتیجۀ نهایی تفکر نیستند؛ بلکه توهماتی هستند که تحقق قدیمی ترین، نیرومندترین و پایدارترین ارزوهای بشریت اند؛ راز قوت انها در قوت این ارزوها نهفته است. می دانیم که احساس هولناک تنهایی و ناتوانی کودک نیاز به حمایت - یعنی حمایت از طریق عشق - را برانگیخت و پدر چنین عشق و حمایتی را از خود بروز داد، ولی پی بردن به این نکته که احساس تنهایی و ناتوانی در سراسر عمر ادامه خواهد یافت، ضرورت تقید و توسل به وجود پدر را در این باره در شکل پدری نیرومندتر ایجاد کرد. پس بدین سان، حکومت محبت امیز خداوند اضطراب ما در مقابل خطرات زندگی را تسکین می دهد و ایجاد نظم و سامان اخلاقی در سطح جهان ضامن تأمین نیاز به عدالت است که اغلب در فرهنگ انسانی براورده نشده است و نیز تطویل وجود دنیوی از طریق اعتقاد به زندگی اخروی زمینۀ مکانی و زمانی براوردن چنین ارزوهایی را به دست می دهد. پاسخ به پرسش هایی که کنجکاوی انسان را برانگیزند، مثلاً منشاء جهان و یا رابطۀ میان جسم و روح، بر طبق مفروضات اساسی دینی داده می شوند؛ اگر روح فردی بدین شیوه از کشمکش های دوران کودکی که از عقده پدری برمی خیزند و هیچگاه هم کاملاً از میان نمی روند خلاصی بیابند، در ان صورت، اسایش روحی عظیمی نصیب فرد خواهد شد. وقتی می گوییم که اندیشه های مذهبی توهم اند باید معنای این واژه را تعریف کنیم. توهم با خطا یکی نیست و در واقع ضرورتاً خطا نیست... ویژگی توهم این است که در ارزوهای ادمی ریشه دارد: از این لحاظ شبیه بیماری روانی فریفتگی است لیکن باید ان دو را از هم تمیز داد. فریفتگی ساختار پیچیده ای دارد؛ در فریفتگی بر تعارض با واقعیت به عنوان ویژگی اصلی تأکید می کنیم؛ اما توهم لازم نیست ضرورتاً کاذب باشد یعنی تحقق ناپذیر و با واقعیت ناسازگار باشد... پس وقتی عقیده ای را توهم می خوانیم که تحقق ارزو عامل عمده ای در انگیزش ان باشد؛ دیگر کاری با روبط ان با واقعیت نداریم همچنانکه خود توهم با واقعیت کاری ندارد. [گزیده از کتاب ایندۀ یک توهم، نوشتۀ زیگموند فروید]

همانطور که پیشتر گفته شد اساس و پایۀ پیشرفت و ترقی و اگاهی انسان در کشف و درک واقعیات و حقایق است وگرنه به قهقرا و نابودی کشیده خواهد شد. اما هر کسی حقیقت را به زعم خود درک می کند و متأسفانه اکثر اشتباهات از اینجا سرچشمه می گیرد. اگر ما با پذیرش یک امری احساس بهتری کنیم دلیل بر حقانیت ان امر نیست و هر آینه باید عقل و منطق را برای تشخیص و تمیّز حقیقت ملحوظ کنیم، نه احساس و امیال درونی که گاهی درست و گاهی خطاست. اگر ما به ذوق و شوق بهشت و حوران، کار نیک می کنیم و اگر از ترس و خوف جهنّم تخلّف نمی کنیم، اعمال ما فاقد هر گونه ارزش اخلاقی است و حتماً محور رفتار ما بر نفع و ضرر ما پی ریزی خواهد شد و هر موقع منافع ایجاب کند پا روی اخلاق و انصاف می گذاریم. برای بسیاری سوال است که اگر بهشت و جهنمی و روز حسابی در کار نیست، پس خوبی و بدی در جهان چه معنایی دارد؟ این دوستان همواره در رؤیایی دلاویز و توهماتی شیرین زندگی می کنند که حتماً بعد از مرگ چیزی هست. در دنیای امروز هر کسی خلافی مرتکب شود طبق قانون، مجازات می شود و در عمل نیک هم اجباری در کار نیست ولی هر عمل نیکی یک حالت معنوی توأم با ارامش به شخص می دهد و این بهترین پاداش برای عمل نیک است نه حوری باکره و شراب بهشتی و غیره. هر انسانی باید از حقوق خود دفاع کند و اگر به هر دلیلی امتناع و انکار کند به خود و حقوق خود خیانت کرده است (خدا،! بیکار نیست که شبانه روز انسان ها را تماشا کند و اعمال انان را ثبت و ضبط کند و در روز قیامت به حساب انان رسیدگی کند!). این پاداش ها و مجازات الهی مسخره است و فقط در دوره ای برای تحریک انسان ها برای دوری از عمل زشت و انجام عمل نیک ساخته و پرداخته شده و نزد یک انسان خردگرا، مزیح و شوخی می نماید. امروزه در کشورهای متمدن و پیشرفته انسان ها زیر سایۀ قانون با امنیت و ارامش در حال زندگی کردن اند و هر کسی دست به تخلف و تعدی بزند متناسب با جرمش مجازات می شود و کسی انتظار عذاب کشیدن مجرمان در دنیای کاذب بعد مرگ را ندارد. اما در کشورهای استبدادی مثل ایران که قانونی وجود ندارد، هر مجرمی، هر جنایتی را مرتکب می شود و مردم به جهت عدم توان و قدرت برای محاکمۀ مجرمان، برای دلخوشی و ارامش روان خویش به خود تلقین می کنند که در دنیای بعد از مرگ به سزای اعمال شان خواهند رسید(خدا لعنت شان کند!)؛ در صورتی که چنین نیست و این سابقه تاریخی طول و درازی را در بردارد که منتهی به افرینش بهشت و جهنم در خاطر مردم شده است. ملت ایران به دلیل ذهنیت استبدادی دچار همین توهم و خیال است که عدم توان خود را بر دوش خداوند و امام ته چاه می اندازد و نمی خواهد از حق و حقوق خود دفاع کند و مجرمان را به اتش جهنم حواله می کند. اخوندها هم با راه انداختن دستگاه خرسازی خود مدام دم از منجی و مهدی و انتظار و اینها میزنند و مردم ایران را دلخوش به اینده ای میکنند که خود هیچ نقشی در شکل گیری ان ندارند. ما ملت ایران باید درصدد حاکم کردن قانونی در کشور باشیم که حقوق انسانی هر فردی را لحاظ کند و هر مجرمی را مطابق قانون مجازات کند؛ در این صورت است که با ارامش و امنیت کامل به زندگی ادامه خواهیم داد و دیگر انتظار و امیدی به روز قیامت و ظهور امام زمان و غیره، نداریم و همینطور برای رسیدن به حوری درازتری به فقیری کمک نمی کنیم!.

انسان و زمین

این سیارۀ نیلگون با طبیعت ارام و نمای دل انگیزش، در بی کران جهانی در حرکت است که تصوّرش ورای امکان و درکش خارج از توانایی بشر است. کرۀ زمین سومین سیاره منظومه شمسی از مجموع نه سیاره ای است که در مدار خورشید گردان است. این خورشید، خود یکی از چهارصد میلیارد ستاره ای است که در فاصله 15,000 سال نوری در داخل کهکشان مارپیچی به نام"راه شیری" که قطر ان 100,00 سال نوری بوده و شامل چهارصد میلیارد ستاره میباشد، واقع شده است. کهکشان راه شیری ان سان عظیم است که اگر بخواهیم ان را در مساحتی به اندازۀ خاک ایالات متحده قرار دهیم، حجم کرۀ زمین تا ان حد کوچک خواهد شد که چشم ادمی به یاری میکروسکپ الکترونیکی قادر تشخیص ان نخواهد بود. زمین، به استثناء این که قادر نیست زمین دیگری را از خود بپروراند، موجودی است زنده. این زمین ما و سیارات دیگر منظومه شمسی حدود پنچ میلیارد سال پیش در درون غبار کیهانی زاده شد و قریب پنچ تا هشت میلیارد سال دیگر به طول خواهد انجامید تا از میان برود. این مرگ زمانی حادث میگردد که خورشید که با انوار حیات بخش خود این سیاره را زنده و جاندار نگاه دارد، در طی یک میلیون سال اخر عمر خود انبساط کرده، زمین را در اتش خود فرو گرفته، ان را در دمی بخار کرده و بلاخره خود تبدیل به یک ستاره ریز نقش سفید می گردد
دورانی بس طولانی کرۀ خاک مصائب بر خورد شهاب ها و اجرام سرگردان و ریزش سیل اسای باران را از اسمان زرد رنگ تحمل کرد و امواج سهمگین بر بدنه صخره ها خورد و به هم غلتید و کرۀ بی جان که در ان اثری از حیات نبود به پایداری خود ادامه داد. کره زمین همانند دیگر سیارات فاقد هیچ گونه حیات بود تا این که به تدریج جوّان با ترکیبات کربن که از سقوط شهاب و ستارگان دنباله دار بدست می امد، به قدر کافی غنی گردید و امکان ایجاد ملکولهای شیمیایی با پایه کربن پیچیده تر و کامل تر از راه عملیات متقابل جوّ با انرژی رعد و برق و خورشید بوجود امد. در پی میلیاردها سال دریا این عناصر و ترکیبات شیمیایی را به هم امیخت و درگرگون کرد و از نو دگرگون ساخت تا ان زمان که ساختمان سلول های پیچیده با هسته مرکزی که میتواند بعد از شکافته شدن به تولید مثل خود بپردازد، تکمیل گردد.
باز هم اعصاری سپری شد و این تطّور و تکوین وقفه ناپذیر روبه گسترش و تکامل گذارد تا رفته رفته در درون ابهای کم عمق دریاها، نباتات ابزی سبزگون و لاجوردین، حیات نوین خود را اغاز کردند. در سال 1976 در استرالیا، سنگ واره هایی به دست امد که حکایت گر جان داران باکتری مانند را میکند که قدمت به سه میلیارد و نیم سال قبل می رسید. همین اثار مشکوفه با ماهیت و ساختمان پیچیده، این فرضیه رو تقویت بخشیده است که قدمت پیدایش حیات در کره زمین از این تاریخ هم افزون بوده است.
پرتو ماوراء بنفش بخشی است از طیف که دیدگاه ادمی قادر به دیدن ان نیست و چون باعث نابودی اطلاعات ژنتیکی که برای تولید مثل سلولی ضروری است میگردد، برای همه موجودات زنده زیان بخش است. در زمین اب اقیانوس ها این قسمت از نور خورشید را به خوبی جذب میکند و فقط اجازه میدهد که قسمت نور سودبخش خورشید از ان بگذرد. این پرتو زندگی افرین، به باکتری ها و گیاهان اجازه میدهد که به پرورش خود ادامه دهند و به وسیله روشی که معروف به فتوسین تسیز است، اکسیژن تولید کنند. طی زمانی حدود چهار میلیارد سال، اثری از جنگل، گل و ریحان و یا مزرعه ای سبز و خرم که بتواند پوششی سبز بر عرصۀ زمین بگستراند، وجود نداشت و تنها صدا متعلق به نفیر بادهای شدید و مداوم بود که شن های صحاری را از این سو به ان سو می کشاند.
فعل و انفعالات فتوسین تسیز طی قرون و اعصار ادامه یافت تا رفته رفته دریاها از اکسیژن انباشته و اشباع گردید. دیواره های مضرس و ژرف گراندکانیون در اریزونا که ژرفای صخره های ان از یک مایل متجاوز است و جملگی در اثر همین سایش های اب دریا بوجود امده، گواه این فرایند هستند. صخره های دیوارمانند قدمت اش از 200 میلیون سال در دره بالا تا دو میلیارد و نیم سال در قاعده میرسد. در نیمه بدنه دیوار رفیع لایه ای از صخره مسی رنگ به نظر میاید که از اکسید اهن غنی است و دیرینگی ان مربوط میشود به سیصد میلیون سال قبل. رسوبات سرشار از اهن که در اقیانوسها با اکسیژن ترکیب گردیدند، این لایه را بوجود اوردند. پاره ای از معادن غنی سنگ اهن که در سراسر گیتی در سینه خاکها مدفون است، حاصل گذشت دورانهایی بیش از دو تا سه میلیارد سال قبل است. بعد از این که اکسیژن اضافی از دریا به جو منتقل شد، این گاز با سرعت خود را به سطح بالای جو رسانید و در انجا لایه اوزون را تشکیل داد. این لایه که نوعی از اکشیژن با خاصیت مخصوصی است، مانند اب اسعه ماوراء بنفش را جذب مینماید. لایه اوزون بتدریج ضخیم گردید تا ان که از رسیدن اشعه ماوراء بنفش به سطح زمین جلو گیری کرد. در زیر این سپر محافظ، نباتات دریایی به تدریج به کرانۀ خاک خزیدند و سطح باطلاق ها و خلیج های کوچک و ابهای راکد را پوشاندند. از این زمان بود که حیات در خشکی از گیاه به حیوان انتقال یافت و این جانداران نیز پای بر سطح خاک نهادند. این که نخستین جاندار چه بود، هنوز روشن نیست، ان چه مسلم است این است که جانوری بود ذوالحیاتین، شاید شبیه به نوعی وزغ. با گذشت دورانی قریب 300 میلیون سال، قسمت اعظم سطح زمین را انواع گیاه و جاندار پوشاندند.
فرایند تکامل و انتخاب برتر، طی قرون و اعصار حاصلش ایجاد جانورانی بود که شامل خزندگان، پرندگان و حشرات میشد که طی دورانی قریب به 65 میلیون سال پیش این جانداران حاکم بر سطح کره خاک بودند. در پایان این دوران، چنان که امروز اثار و مدارک گواهی میدهند، گویی عظیم شاید یک خرده سیاره یا ستاره دنباله داری، با ضربه ای ویرانگر، با کره زمین برخورد نمود و در دم رستاخیزی بر پا کرد. فشار برخورد بگونه ای بود که میلیاردها تن سنگ و غبار به اسمان برخاست و با ایجاد کمربندی به دور زمین، ده ها سال متمادی ظلمت کامل را بر کره خاک حاکم کرد. در نتیجه همین رستاخیز مرگبار و فقدان نور خورشید، اکثر نباتات و جانداران سطح خاک که اکثرشان همان دایناسور های عظیم پیکر بودند، مردند و دیگر اثری از این خزندگان باقی نماند. همین مرگ جمعی حیوانات بزرگ پیکر، راه را برای افرینش جانداران دیگر منجمله پستانداران باز کرد. باز هم دورانی حدود 60 میلیون سال طول کشید تا انسان اولیه در 5 میلیون سال پیش در نقطه ای از شرق افریقا، از خاندان میمون، پای به عرصۀ وجود گذاشت و سرانجام این ادم حاکم مطلق عرصۀ زمین شد که ان روز، مانند امروز مرتب در حال تحول می باشد.
در ادوار اغازین، وقتی باران های سیل اسا اقیانوسها را بوجود اورد، کره زمین تنها یک قاره داشت که نام ان پانجیا بود. طی 300 میلیون سال گذشته، حرکت طبقات تکتونیک باعث قطعه قعطه شدن پانجیا شد و ان را به سطح زمینهای مختلف که ما انان را امروز به عنوان پنج قاره می شناسیم تقسیم کرد. بدین سان شگفت اور نیست که ویژگیهای سرحد جنوب شرقی و جنوب قارۀ امریکا را با افریقای باختری هم سان می بینیم. پس از گذشت پنچ میلیارد سال، زمین هم چنان دستخوش تحولات و دگرکونی های ارضی است و این زاد و ولد و تغییری ادامه دارد. [گزیده از کتاب شگفتی های جهان، نوشتۀ پروفسور ابراهیم ویکتوری]

(چگونگی پیدایش حیات)
زیست شناسان، شیمی دانان و فسیل شناسان به این نتیجه رسیده اند که بیلیونها سال طول کشیده است تا زندگی و جانداران روی کرۀ زمین از عناصر شیمیایی بیجان در شرایط مناسب محیطی به وجود بیایند. دانشمندان یاد شده راز زندگی روی کره زمین را نتیجه کنش و واکنش های شیمیایی در شرایط محیطی همین کره دانسته و باور دارندکه جانداران روی زمین فراوردۀ مستقیم خود زمین هستند و با عوامل متافیزیکی هیچگونه پیوندی ندارند. این تئوری در پیش نیز بوسیلۀ ارسطو و یک فیلسوف دیگر یونانی به نام انکسیمندر ابراز شده بود. در سال 1924، یک شمی دان آلی روسی به نام الکساندر اینانوویچ اوپارین بر اثر پژوهشهای خود به این نتیجه رسید که زندگی جانداران روی زمین را کنش ها و واکنشهای شیمیایی ناشی شده و تئوری خود را تکامل شیمیایی نامید. چند سال بعد، یک دانشمند انگلیسی به نام هالدین نیز درست به همین نتیجه دست یافت. تئوری تکامل شیمیایی دربارۀ پیدایش زندگی و جانداران روی کره زمین همان تئوری تکامل داروین دانشمند انگلیسی می باشد.
بر پایۀ پژوهشهای دانشمندان بالا، عناصر شیمیایی ازادی که در فضا وجود دارند، مانند اکسیژن، هیدروژن و کربن با یکدیگر ترکیب میشوند و سبب ایجاد عناصر دیگری از قبیل متان، امونیاک، قندها و اسیدهای امینه میشوند. قندها و اسیدهای امینه نیز در برابر تابش نور خورشید با یکدیگر ترکیب و سبب ایجاد عناصر شیمیایی دیگری میشوند، مانند فسفات، نئوکلیدها و سلولز (دی ان آ ، آر ان آ). نئوکلیدها نیز به نوبۀ خود با پروتوئیدها ترکیب میشوند و در نتیجه ان، ژن ها به وجود میایند و در این حالت مقدمات زندگی گیاهی فراهم میشود. سپس، بر اثر نشو و نمای نئوکلیدها، امکان ایجاد حیوانات تک سلولی که ساده ترین شکل حیوان میباشند و سرانجام زندگی حیوانی و در پایان زینۀ تکامل، بشر حیوان باهوش و خردی که برتر موجودات عنوان گرفته است، پا به پهنۀ هستی می گذارد. در بدن اورگانیسم (انسان و یا حیوان) ترکیباتی وجود دارد که سبب ایجاد انرژی و حیات انها میشود. تا زمانی که بین یاخته های بدن انسان و یا سایر حیوانات، هم اهنگی وجود داشته باشد، انسان و یا حیوان (اورگانیسم) به زندگی ادامه خواهد داد، ولی زمانی که هم اهنگی یاد شده مختل شود، زندگی اورگانیسم باز می ایستد و به اصطلاح مرگ به وجود میاید. [گزیده از کتاب الله اکبر، نوشتۀ دکتر مسعود انصاری]

هر گاه خرافات و تصورات واهی در جامعه حاکم شود ان جامعه رو به انحطاط و اضمحلال می رود. اگر به هر دلیلی روزنه های علم و دانش و اگاهی در جامعه باز شود، جامعه رو به پیشرفت و ترقی می رود و ارام ارام اگاهی جای نااگاهی را می گیرد